ما تازه واردیم، ز راهی رسیده ایم
وز باغِ شعرِ نابِ شما غنچه چیده ایم
این پختگی به شعرِ من از ذوق و شوق نیست
ما مشقِ شعر، محضرِ استاد دیده ایم
برچسب ها:
| نسخه قابل چاپ | تعداد بازديد : 24 |
این روزها، حسِّ سقوط آزاد دارم
گویی سقوطِ کهنه ای در یاد دارم
چون سیبِ کالی در طیِ دوران رسیدم
دستانِ خون آلودِ باد از شاخه چیدم
افتادم از دستِ درختی بَر سَرِ او
گویی گِرانِش بُرد من را در بَرِ او
او جذبه را پی بُرد، کِی درگیرِ من بود؟
من جذبه کم دارم، و این تقصیرِ من بود
جایی که تحتانی نداند حالِ مرفوع
آنجا سقوط آزاد، امّا اوج ممنوع
......................................................................
با الهام از شعر سرکار خانم بینا
......................................................................
با الهام از شعر سرکار خانم بینا
برچسب ها:
| نسخه قابل چاپ | تعداد بازديد : 22 |
کاش این درد از دلم بیرون شود
پیش از آن کاین قلب غرقِ خون شود
کاش دستانِ خدایی مهربان
دستِ تیماری بر این طاعون شود
کاش از قحطی برون آییم و باز
خیسِ باران وسعتِ هامون شود
کاش عشقِ جاودانی در دلم
جانشینِ منطق و قانون شود
کاش لیلی از سرِ تصمیمِ خویش
باز گردد، عاشقِ مجنون شود
آنچه من گفتم یقین افسانه بود
پیش از آن کاین قلب غرقِ خون شود
کاش دستانِ خدایی مهربان
دستِ تیماری بر این طاعون شود
کاش از قحطی برون آییم و باز
خیسِ باران وسعتِ هامون شود
کاش عشقِ جاودانی در دلم
جانشینِ منطق و قانون شود
کاش لیلی از سرِ تصمیمِ خویش
باز گردد، عاشقِ مجنون شود
آنچه من گفتم یقین افسانه بود
کِی سما در دامِ این افسون شود؟
................................................................
با الهام از شعر سرکار خانم فخار
با الهام از شعر سرکار خانم فخار
برچسب ها:
| نسخه قابل چاپ | تعداد بازديد : 22 |
حالِ ما را از چه می پرسی عزیز؟
تا به یاد آرم غمِ دیروز را؟
یا تو میخواهی که چون دیروزِ خود
بر تو قربانی کنم امروز را؟
دیشب و امروز و فردایم یکی است
تیره کردی بهرِ من هر روز را
تا به یاد آرم غمِ دیروز را؟
یا تو میخواهی که چون دیروزِ خود
بر تو قربانی کنم امروز را؟
دیشب و امروز و فردایم یکی است
تیره کردی بهرِ من هر روز را
برچسب ها:
| نسخه قابل چاپ | تعداد بازديد : 19 |
تو که باشی، بهانه کم دارم
کِی به چشمم ز اشک، نم دارم؟
کِی قلم خشک میکند جوهر؟
وقتی از گوهرت قلم دارم
بت پرستی رواست، وقتی من
کِی به چشمم ز اشک، نم دارم؟
کِی قلم خشک میکند جوهر؟
وقتی از گوهرت قلم دارم
بت پرستی رواست، وقتی من
در دلم چون تویی صنم دارم
............................................................
با الهام از شعر سرکار خانم امینی
با الهام از شعر سرکار خانم امینی
برچسب ها:
| نسخه قابل چاپ | تعداد بازديد : 23 |