لاله قراری
جمعه 11 اسفند 1391

بایرام الوبدر، نه مصیبت نه حواسی، نه لباسی نه پلاسی، تو که ارباب جمیع بشری، ویر منه آخر خبری. منه بیر یاقچی جواب ویر.
بارالها سلام
سنه من هر نه تقاضا الیرم، هر نه تمنا الیرم، هر چقدر جیغ میکشم، داد میزنم، عربده آغاز الیرم، اصلاً بیلمیرم که تو کجایی؟ ایلده خالق مائی و سراغ من بیچاره نیائی! من اگر نیکم اگر بد، تو خودت یاقچی بیلیر سن، که منم نوکرت هستم.
های کیشی
سنه بو پرونده لری هرنقدر سر زدم، آخر ابداً نام تو اینجا ندیدم. تو کجا بنده مایی، که قاچاق روی زمین سر به هوایی؟
صبح شنبه یه شناسنامه یکی هم ورقه سابقه سوء، ۳ تومن تمبر بچسبان بفرست عرش الهی. تا ببینند روسا، نیک ببینند و بگردند، که اگر سابقه ات تیره نباشد، سره دستور وریرم، بیر یره پنهان بشوی!
برچسب ها: درد دل با خدا
| نسخه قابل چاپ | تعداد بازديد : 52 |