
بسی ملول گشته ام از این حَوالی ام!به دنبال سبکی هستم که همه چیز باشد و هیچ نباشد!
امشب...خوشحالم یا ناراحت؟
اصلن چند وقت است حالم علامت سوال است؟تو میدانی؟
آهای تو!
کیستی؟ که مرا به حرف آورده ای ؟
باورت میشود شقیقه ام گیج می رود ؟!!!
هوای زمستانمان پسته ای نیست!
خانه ای داشتیم در پس ساختمان های نوساز که نمیدانم خرابش کردیم؟یا دزد آمد و بردش؟!
صورتی را می شناختم که محکم بود...مثل کوه...امروز از قله اش رود سرازیر شد...
منم باریدم که پر آب شود و دریایمان بزرگتر شود...شاید بتوانیم آتش دروغ را خاموش کنیم...
بی خانه ، میگردیم......در کوچه پس کوچه ها که تمام نمی شوند.....که نمی رسیم...
ذهنم پر شده .صدای معلم جامعه شناسی می آید. "استعمار فرانو رو تعریف کن.
- استعماری که در آن بر جنبه فرهنگی تاکید می شود و کشورهای استعمارگر فرهنگ خود را بر کشور های استعمارزده تحمیل می کنند.-
بـــد نبود. بشین . دفعه ی بعد قشنگ تر بخون که سرهم بندیش نکنی.- چشم خانم"
راه می روم هنوز...عکس ها در ذهنم رژه می روند...آدم ها به هم فحش میدهند چرا ؟
بعضی گریه میکنند...سرم باز گیج میرود...
احساس میکنم گوشی ام زنگ میخورد . نگاهش میکنم . نه...کسی نیست...
همه رفته اند در خواب شاید. که رویای رنگین ببینند شاید... به خانه رسیدم آخر...
خواهرم بی سلام میگوید: امشب من و تو پلاس قشنگه. بیا ببین!
من و تو؟ پلاس؟ من و تو که مساویِ ما می شود رفیق!
تو نمیدانی چرا پلاس شده است؟!
این روز ها سوتی های بدی میدهم ! کلمات بدیهی را اشتباه مینویسم ! از بس قرابت خواندم رفیق !
تست املا زدم که دیکته ام خوب شود!مثلن!
ولی فارغ از آن که تمام عمر تقلب کردم...رفرنس گرامرم را نگاه میکنم و کتاب های دیگرم که همه کپی اند...
کتاب دینی ام را دیده ای ؟ به جای دین فلسفه به خورد مان میدهند! درس اول: فلسفه اشراق سهروردی ست!
دیگر خودت آخرش را بگو!
جیبم را قراربود بدوزم . پاره شده...همه پولهایم گم شدند...تمام شهر را گشتم . ولی نبود...
لیست عزیزانم را نگاه میکنم...هی بالا پایینش میکنم...میدانم همه شان بیدارند . هستند . نفس میکشند هنوز...
ولی .... ترجیح میدهم مزاحمشان نشوم...آخر مگر نمیدانی؟ همه شان کلی پیاده راه آمده اند. ســر به زیــر...
به دنبال پولشان بوده اند شاید...
خوبی پنهان امسال را نمیدانم چیست که حتی در این ماه یخ زده هم رهایم نمیکند...
خبری در راه است؟ اگر نه ، پس "حافظ" چرا هرشب برایم خوب می آید...؟
دوستی می گفت: یه حالی دارم این روزا ، که گاهی باخودم میگم: شــاید مُــردم ، حواسم نیست...
*** % ***
| نسخه قابل چاپ | تعداد بازديد : 38 |